منو اون

آنقدرفاصله های میان ما زیاد است که دیدنت مانند روشن کردن کبریت درباد سخت است.

جای خالیــــــــت را آنقدر بـــــــــا چشمانم آب میــــدهم

تا باز کنارم سبـــــــــــــز شوی

+نوشته شده در دو شنبه 28 بهمن 1392برچسب:,ساعت7:50توسط میترا | |

یعنی میشود روزی برسد که بیایی مرا در آغوش بگیری بخواهم گله کنم و

توبگویی:هیس......!

بگویی همه ی کابوس ها تمام شد......

+نوشته شده در دو شنبه 30 دی 1392برچسب:,ساعت8:28توسط میترا | |

هرجای دنیا میخواهی باش ...

من احساســــــم را با همین دست نوشته ها به قلبـــــــــــت می رسانم....

+نوشته شده در سه شنبه 19 آذر 1392برچسب:,ساعت8:40توسط میترا | |

تمام خوبیه حـــــــس مالکیت اینه که از کسی که دوسش داری بپرسی:تومال کی هستی؟؟؟؟

و اونم بدون معطلی بگه فقط مـــــــــــــــــــــــال تــــــــــــــــــــــــــــــــــــو...

+نوشته شده در پنج شنبه 7 آذر 1392برچسب:,ساعت12:0توسط میترا | |

تـــــــــو یـــــــادگــــار روزهایی هستی که نه فراموش میشوند

و نه تـــــــکرار....

+نوشته شده در یک شنبه 3 آذر 1392برچسب:,ساعت9:16توسط میترا | |

نمی توانم از عشقم برایت بگویم،این است داستان من .آوازی عاشقانه خواهم خواند

تنها برای تو گرچه هزاران فرسنگ دوری اما این احساس نیرومند است نزد من بیا

مراچشم انتظار مگذار.شبی دیگر بی تو اینجا باشم دیوانه خواهم شد

دیگری نیست هیچ کس دیگری نیست هیچ عشق دیگری نمی تواند جای تورا بگیردیابا زیبایی تو برابری کند 

همچنان خواهم خواند تا روزی که تورا با آواز عاشقانه ام افسون کنم،

این لحظه کجایی عشـــــــــــــــــق من؟

من تورا اینجا میخواهم ، قلب مرا که می تپد وبه نرمی زمرمه می کند دریاب

 تورا نزد خود می خواهم نزد من بیا

مرا چشم انتظار مگذار.......

 

+نوشته شده در پنج شنبه 30 آبان 1392برچسب:,ساعت9:13توسط میترا | |

امان از این بوی پائیزی وآسمان ابری،

که آدم نه خودش میداند دردش چیست و نه هیچ کس دیگر

فقط میداندکه هرچه هواسردترمیشود،دلش آغوش گرم میخواهد....

+نوشته شده در دو شنبه 27 آبان 1392برچسب:,ساعت9:52توسط میترا | |

 

تمام بهانه های

م برای تـــــوست تمام عاشقانه هایم را هم تقدیم تـــــــو میکنم

من با تـــــــو در عالم رویا قدم نهادم و در مرتفعترین قله ی آن قصری طلایی ساختم

ومهرو محبتـــــت را درآن هک کردم

کاش بیایی و ببینی رویایم چگونه ویران شده با نبــــــــــــودنت.....

+نوشته شده در یک شنبه 26 آبان 1392برچسب:,ساعت8:4توسط میترا | |

خوب من،همینجادرون شعرهایم بمان

تاوسوسه ی دوستت دارمهای دروغینه آدمها مراباخودنبرد به سرزمین های دروراحساس

من اینجاهرروزباتوعاشقی میکنم بی انتها

شعرمن بهانه ایست برای ما شدن دستهایمان تاتکرار غریبانه ی جدایی را شکست دهیم.

+نوشته شده در شنبه 18 آبان 1392برچسب:,ساعت8:53توسط میترا | |

دریای خیالم بایادنگاهت موج میگیرد

نمیدانم دوبار ه باز می آیی یانه

کاش باردیگرحرم نفسهایت را احساس میکردم

کاش بار دیگر آغوش گرمت را بازووانماحساس میکرد

یگانه ترین خورشید من که روزها بر میدرخشی

کاش دوباره بیایی

+نوشته شده در پنج شنبه 16 آبان 1392برچسب:,ساعت9:15توسط میترا | |

عاشقانه هایم برای توست وقتی هنوزم یاد آن کلبه ی روستایی هستم

که کناره پنجره اش ایستاده بودیم وسیگارمان دود میکرد

 

+نوشته شده در دو شنبه 13 آبان 1392برچسب:,ساعت14:36توسط میترا | |